از کریشنا مورتی نقل شده است:
“هر قدر فقر درونی بیشتر باشد، نمایشات بیرونی بیشتر است.”
همانگونه که می دانید، در وجود همه انسانها، دو نوع خود(بعد) وجود دارد که یکی از آنها کاذب است و اصطلاحا به آن خود ایده آلی می گوییم و حاصل انتظارات والدین و اطرافیان ماست و همچنین محیط و فرهنگی که بر جامعه حاکم است.
اما در نهانخانه وجودی ما، خودی هست که خیلی مظلوم واقع شده و بیشتر وقتها بدون توجه به ماهیت وجودی آن، یا سرکوب شده، یا مورد شماطت و سرزنش قرار گرفته و یا بعنوان یک کودک بهانه جو بازیگوشی کرده و بزرگ و بالغ نشده است.
بعبارتی فرصتی برای ابراز وجود واقعی خود پیدا نکرده است که همانا “خود واقعی” ماست که خیلی وقت ها از آن دور افتاده ایم و مورد کم لطفی قرار می گیرد.
حال با مطرح کردن پرسش های زیر سعی می کنیم موضوع را بیشتر با هم بررسی نماییم:
- چگونه می توانیم خود واقعی مان را ببینیم و دوست اش داشته باشیم؟
- چه کنیم که بتوانیم به خودواقعی مان نزدیک تر شویم؟
- چه چیزی باعث شده که ما اینقدر از خودواقعی مان دور شویم و خودایده آلی مان فرصت یافته تا همه جا سرک بکشد و فرمانروایی کند؟
- نحوه شناسایی عوامل بازدارنده و راه رفع آنها چیست؟
خودایده آلی یا خود کاذب، چهره ای است که ما در محیط بیرونی ، در کار و شغل، در کنار همکاران و دوستان با آراستن با پوشیدن لباس خیلی گران و مارک دار، با نشان دادن ثروت، مال و اموال و کلا ظواهر دلفریب سعی به خوب نشان دادن خود داریم.
حتی بیشتر اوقات قضاوت هایمان در مورد افراد براساس همین تجملات و بریز و بپاچها و ظاهر آدمها خواهد بود. بعنوان مثال ممکن است بگوییم، طرف چه خانه و زندگی دارد ، همسرش هم، پولدار است ، پس حتما آدم حسابی است،
یا طرف از وقتی که ازدواج کرده، اخلاق و رفتارش از زمین تا آسمون فرق کرده است. قبلا چادری و مذهبی بود حالا بیا و ببین چه لباسهایی می پوشد و چه مدل ماشینی سوار میشود و از این قبیل حرف ها.
اگر چه این قضاوت ها از نظر افراد بالغ و بخصوص خودیافته پسندیده نیست اما اکثر افراد که نه خودشان را خوب می شناسند و نه بدنبال خودشناسی می روند از این گونه رفتارها و گفتارهای ناپخته دارند.
اصولا فرهنگ بیرونی، زاییدهی خود کاذب و خود ایده آلی افراد است که همیشه با زدن یک نقاب سعی بر خوب جلوه دادن خود و شخصیت خود هستند غافل از اینکه شخصیت، “ذاتی” است و حتی افرادی هم هستند که ذات شان با آن چیزی که در ظاهر نشان می دهند خیلی متفاوت است و از همین جاست که مشخص می شود که فرد دارد نقش بازی می کند و در واقع خود واقعی اش نیست.
هر چه بیشتر سعی کنیم که خودمان را بهتر بشناسیم و با لایه لایه دورنی خود ارتباط بهتری برقرار کنیم، در واقع به خود واقعی مان نزدیک تر شده ایم.
ساده پوشیدن، ساده زندگی کردن بدور از هر گونه تجملات غیرضروری ، با کلام شیوا و بیان ساده، با رفتار پسندیده و اخلاق نیکو می توانیم خودمان باشیم و نیازی به تظاهر نیست.
سعی کنیم نقاب ها را پس بزنیم و با عینک واقع بینی حقیقت وجودی خود را دریابیم.
همه ما انسانها هم خوبی داریم هم بدی، نقاط قوت داریم و قطعا ضعف هایی هم داریم باید آنها را ببینیم با آنها روبرو شویم.
صرفا بخاطر حرف دیگران و ترس از ترد شدن یا کنار گذاشته شدن، به هر کاری و هر خواسته ای تن ندهیم.
باید بدور از هر گونه رعب و وحشت، زندگی خودمان را داشته باشیم و به خواسته دیگران که می خواهند آنرا به ما تحمیل نمایند، توجهی ننماییم.
سعی کنیم تا جایی که به کسی و چیزی لطمه ای نمی زنیم و ضرری برای خود و دیگران نداریم، با رفتار،گفتار و کردار صحیح خود راحت باشیم و خود خودمان باشیم.
توصیه بسیار مهم به والدین:
“سعی کنند بار زندگی نزیسته خودشان را بر دوش بچه هایشان نگذارند.”
این کار، از نظر تربیتی و ذهنی به ضرر بچه ها می باشد.
سعی کنیم بچه ها را از رفتارشان جدا کنیم. با کارهایی که برایشان انجام می دهیم آنها را شرمنده نکنیم و برایشان عذاب وجدان ایجاد ننماییم.
بعنوان مثال، برخی خانواده ها نسبت به بچه ای که درس نمی خواند این چنین رفتار می نمایند:
مدام به او می گویند پدرت دو شیفت کار می کند تا بتواند پول شهریه تو را بدهد یا بعنوان نمونه ما فلان سفر را نرفتیم بخاطر اینکه تو کلاس بروی و درس بخوانی .
با این رفتارها ذهن کودک را سنگین می کنیم و پژواک این گونه رفتارها تا آخر عمر در ضمیر ناخودآگاه او باقی می ماند.
پدر مادرها خودشان با رفتار درستی که از خود نشان می دهند می توانند بهترین الگو برای فرزندشان باشند تا اینکه بخواهند او را مدام سرزنش نمایند.
هیچ موقع با تحقیر، تحمیل یا تخریب با آنها برخورد نکنیم چون در بزرگ سالی موجبات نیاز به تأیید شدن را برایش فراهم می کنیم و در بزرگسالی با خودنمایی و برجسته کردن خودایده آلی و کاذب می خواهد خودش را خوب جلوه دهد تا تایید دیگران را داشته باشد و اگر کسی او را تایید نکرد، سرخورده و افسرده خواهد شد.
اینجاست که والدین بنوعی در سرکوب خودواقعی کودک و بزرگ کردن خودایده آلی آنها نقش اساسی دارند.
سعی کنیم بچه ها را در عشق خودمون غرق کنیم و تا می توانیم به آنها مهر بدهیم چون عشق بدون چشمداشت است و در مقابل آن عشق از آنها انتظاری نیست.
اگر کودک دوران کودکی خود را با بی مهری گذرانده باشد، در بزرگسالی بخاطر تحسین، به محیط بیرون و دوستان روی می آورد که یا مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و یا دچار فقدان سه (میم) میشود و احساس مهم نبودن، محبوب نبودن و مفید نبودن را با خود یدک می کشد.
سعی کنیم انسانی معمولی باشیم دنبال “ترین ها” نباشیم. باهوش ترین/ با کمال ترین/ ثروتمندترین/ پولدارترین
معمولی بودن حد وسطی است که همیشه با تکیه بر نقطه اتکای خود می تواند پابرجا باشد.
قدر و ارزش چیزهای معمولی زندگی خود را بدانیم.
معنای عشق واقعی، در امور بظاهر ساده و معمولی زندگی است نه در عشق های رمانتیک و فانتزی روی پرده سینماها و یا کتابهای رمان عاشقانه.
حتما دیده اید وقتی برای کودک تان موسیقی پخش می کنید فورا با آن موسیقی هم راستا می شود و با ریتم آن خود را تکان می دهد و به وجد می آید، چرا؟
چون بچه ها عاشق موسیقی هستند و بهترین صدایی که اولین بار شنیده اند صدای ضربان قلب مادرشان بوده است و این یعنی عشق و مهر مادری.
پس سعی کنیم همرنگ جماعت نشویم،
در جمع دوستان و آشنایان بخاطر عرض اندام و نما کردن و از غافله نااهل عقب نماندن کاری نکنیم که دچار عذاب وجدان شویم و از خودواقعی مون دور بیافتیم.
ساده بودن، خود بودن، نقش بازی نکردن، در جهت میل دیگران به اشتباه حرکت نکردن، عقاید کهنه و پوسیده را الگو قرار ندادن و هنجارشکنی (البته به شرطی که به خود و دیگران آسیب نرسانیم و خطری متوجه خود و دیگران نشود) مواردی هستند که با رعایت کردن می توانیم به خودواقعی مان نزدیک تر شویم.
نباید با دیدن ضعف های خود ناامید و مایوس شویم بلکه باید با کسب مهارت های بیشتر و با قدرت به جلو رفت و با تکیه بر سه اصل خودشناسی قبول – شناخت و تمرین ابتدا ضعف ها را بپذیریم و آگاهانه و باشناخت نسبت به رفع آنها و اصلاح شون اقدام نماییم.
توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است:
همه ما، انسانهایی جدا و بی همتا هستیم.
نه ما می توانیم همانند دیگران باشیم و نه دیگران می توانند مثل ما باشند.
با دانستن این نکته که بی همتا هستیم نه چیزی به کسی اضافه می کنیم نه کم،
پس تلاش کنیم خودمان باشیم.
یک پاسخ
مقاله کامل و مفیدی بود. با سپاس از زحمات شما