احتمالا برای شما هم پیش آمده است زمانی که تصمیم میگیرید مطلبی را بنویسید به محض اینکه قلم در دست گرفته و میخواهید صفحه کاغذ را لمس کنید، یا پشت کامپیوتر مینشینید و انگشتان دستان خود را روی کیبورد گذاشته و منتظر فرمان مغز هستید تا یکییکی کلیدها و حروف را انتخاب و فشار دهید، مکث میکنید و چیزی به ذهنتان خطور نمیکند و با کلافگی تام، قلم یا صفحه کلید را رها کرده و خود را فارغ از امر نوشتن به کاری دیگر که راحتتر و سادهتر است مشغول مینمایید.
گوشی موبایل خود را برمیدارید و یکییکی شبکههای اجتماعی را زیرورو میکنید و بدون هدف خاصی در آن پرسه میزنید.
آنقدر سرگردان از این صفحه به آن صفحه میروید تا شاید قلابتان به موضوع جالبی گیر کند و چند دقیقهای وقت گرانبهای خودتان را آنجا صرف نمایید.
واقعا به این موضوع فکر کردهاید و از خود پرسیدهاید که چنین مواقعی از چه چیزی فرار میکنیم؟
مگر خودمان تصمیم نگرفتهایم که نویسنده باشیم. مگر برنامهریزی نکردهایم. مگر هدفگذاری نداریم؟
پس چرا به وقت نوشتن، دچار دلهره، گیجی، استرس و سردرگمی میشویم و با کمبود موضوع و ایده و واژه مواجهه هستیم؟
اینجاست که باید کمی تأمل و درنگ کنیم.
کمی با خود رو راستتر باشیم و جواب خود را با صداقت بدهیم.
شاید کوتاهی و قصور از خود من است. همانطور که هر روز و هر وعده به فکر غذای جسم هستم و تا کامل و فراوان آن را تهیه و مصرف ننمایم، آن روز شب نمیشود، ذهن هم نیاز به غذا دارد، باید تغذیه شود، غذای روح و ذهن را باید از لابهلای کتابهای خوب و مفید جستجو نمایم.
چقدر وقت صرف خواندن کتاب مینمایم؟ آیا ماهانه هزینهای برای خرید کتاب و یا عضویت در کتابخانهها میپردازم؟
بیشک اگر بتوانیم بهطور مرتب و منظم به ذهن خود هم برسیم و آن را سیراب نماییم، دیگر به هنگام نوشتن، با کمبود کلمه و فقر واژهگان روبهرو نمیشویم.
موانعی که باعث عدم تمرکز ما در نوشتن میشوند:
البته که نوشتن کار ساده و راحتی نیست. سختیهای خودش را دارد و ممکن است موانعی بر سر راهمان باشد که جلوی خوب نوشتن را بگیرند.
یکی از آن موانع، عدم مطالعه بهموقع و نداشتن اطلاعات کافی درخصوص موضوعی است که میخواهیم دربارهی آن بنویسیم.
خاطرم هست در یکی از کلاسهای استاد شاهین کلانتری، قرار شد برای اینکه بتوانیم عادتی را در خود نهادینه کنیم تمرینی انجام دهیم:
متن کامل و ادامه مقاله را می توانید در سایت مدرسه نویسندگی بخوانید.
2 پاسخ
خوب بود فریبا جان، حیف جای حساسش تموم شد…. تازه به قسمت مهمش رسیده بودم😉😁 موفق باشی
عزیزم ادامه مقاله را در سایت مدرسه نویسندگی بخوانید لینک آنرا گذاشته بودم.