فریبا نبی زاده

باورهای سرنوشت ساز

«باورهای سرنوشت ساز»

باورهای سرنوشت ساز در واقع همین چهار “ع” سرنوشت یعنی عقیده، عادت، علاقه و عناد هستند.

همه انسان‌ها، طی دوران زندگی خود، تحت تأثیر عقاید و باورهای مختلفی قرار دارند که از اوان کودکی توسط پدر و مادر به آنها تلقین و گوشزد شده و در سنین بالاتر تحت تأثیر بیشتر محیط اجتماع، مدرسه و اطرافیان تثبیت شده و جز لایفنک رفتار، گفتار و کردار و احساسات آنها هستند.

اولین باور : عقیده

مغز انسان، همچون کامپیوتر عمل می‌نماید. یعنی هر آنچه را که بعنوان داده به او بدهی آن را باور کرده، رفتار و احساس متناسب با آن باور و عقیده را از خود نشان می‌دهد.

مسلما، باورهای غلطی که از کودکی تا بزرگسالی در ذهن هر فردی راسخ و تثبیت شده و ما هیچ تلاشی برای تایید صحت یا سقم آنها ننموده ایم، می‌توانند ما را وادار به بروز رفتارهای مضر و گاهی خطرناک هم کنند.

بنابراین هر انسان بالغی که مایل به اصلاح رفتار و ایجاد تغییرات مثبت در رفتار و احساسات خود است، باید نسبت به باورهای سرنوشت ساز و اعتقادات خود حساس بوده و علاوه بر اینکه آنها را فهرست می‌کند نسبت به درستی یا نادرستی آنها اقدام نماید.

بدین جهت است که در خودشناسی، این چهار “ع” یعنی عقیده، عادت، علاقه و عناد (باورهای سرنوشت ساز) بعنوان مهمترین فرماندهان رفتار و احساس انسان‌ها شناخته شده‌اند.

دومین باور: عادت

همانطور که می‌دانیم هر کودکی نیاز به جلب محبت و حمایت پدر و مادر خود دارد. از همان دوران کودکی، خودبه‌خود و بصورت ناآگاهانه و شاید غریزی، تلاش می‌کند تا به هر نحوی که شده این محبت و حمایت را بدست بیاورد.

گاهی این خواسته با مهر و اطاعت بدست می‌آید و گاهی با پرخاش و خشونت و یا ابراز عجز و ناتوانی و تعارض و گریه زاری و گاهی هم بصورت بی‌تفاوتی و گوشه‌گیری.

بنابراین، با تکرار هر کدام از این رفتارها که بتواند سریع‌تر و راحت‌تر به خواسته‌اش برسد، عادتی در او شکل گرفته و اگر حتی در دوران مدرسه و بزرگسالی درصدد اصلاح این‌گونه رفتارها برنیایند، فرد از نظر روحی و روانی یکی از این تیپ شخصیت‌ها را خواهد داشت: مهرطلب، برتری طلب و یا عزلت طلب می‌شود.

ویژگی های افراد با تیپ های شخصیتی متفاوت:

فرد مهرطلب بی اختیار هر کسی که درسر راهش قرار گیرد برخلاف موازین عقلی و مصلحت و منطق، درصدد جلب مهرش بر می‌آید.

برتری طلب کسی است که بدون در نظر گرفتن مصلحت عقل و بدون هیچ منطقی و حتی با به خطر انداختن سلامتی و عواطف و فضائل انسانی فقط به فکر اثبات برتری و کمال طلبی خود بر می‌آید.

و در نهایت فرد عزلت طلب کسی است که بدور از کشمکش‌های دو تیپ مهرطلب و برتری‌طلب، یک حس بی‌تفاوتی و گوشه‌گیری را انتخاب می‌کند و سعی می‌کند با کسی درگیر نشود و بیشتر اوقات از افراد، دوری می‌جوید.

قاعدتا هر کدام از این تیپ شخصیت‌ها، در انسان‌ها عاداتی ناپسند و مضر ایجاد می‌کنند که با بهره‌گیری  از تکنیک‌ها و روش‌های موثر در خودشناسی قابل تعدیل بوده و اصلاح می‌شوند.

سومین باور: علاقه

فرض کنید کودکی هر روز از دست یک خانم جوان سبزپوش، آب‌نبات بگیرد و مورد نوازش و مهربانی قرار گیرد. تکرار این کار موجب می‌شود که کودک به آن خانم سبز‌پوش علاقمند شود و در بزرگسالی هر خانم سبزپوشی را که ببیند از او خوشش بیاید و احساس خوبی داشته باشد. عکس این قضیه هم ممکن است اتفاق بیافتد.

چهارمین باور: عناد

تصور کنید که همان کودک توسط یک خانم سبزپوش مورد بی‌مهری و خشونت قرار گیرد و یا موجب ترس و آزار او شود. تکرار این کار خشونت‌آمیز باعث می‌شود که کودک از هر چه خانم با لباس سبز است بی‌زار باشد و بترسد و حتی در بزرگسالی از دیدن چنین شخصی، احساس رعب و وحشت نماید و این باعث عناد یا دشمنی در وی می‌شود.

بنابراین ریشه‌یابی و دوباره‌سنجی باورها و اعتقادات، باعث می‌شود که اگر باوری به غلط در ما شکل گرفته است، بتوانیم آنرا شناسایی و با تکیه بر راهکارهای خوب خودشناسی درصدد اصلاح و تغییر آن باور غلط بر بیاییم و باورهای درست و مثبت را جایگزین کنیم.

از آنجایی که عقیده، عادت، علاقه و عناد فرماندهان رفتار و احساس ما هستند، باید کاری کنیم که این  چهار “ع” یعنی باورهای سرنوشت ساز، یار ما باشند نه بر علیه ما.

ممکن است این سوال پیش بیاید:

چطور “عناد” می‌تواند یار کسی باشد؟

پاسخ این است که وجود عناد، خشم، حسادت، ترس، خودخواهی و خیلی چیزهای دیگر که زیادی‌شان بعنوان ناهنجاری رفتاری شناخته شده‌اند، در حد اعتدال و کنترل شده برای وجود و شخصیت انسان‌ها لازم است مضاف براینکه در خیلی از کتاب‌های دینی، اخلاقی، فلسفی و روانشناسی هم آمده که وجود این رفتارها بعنوان یک مکانیسم دفاعی در وجود هر انسانی ضروری است تا او را از کارهای زشت و ناپسند مصمون بدارد و در جهت کارهای مثبت سوق دهد.

هنگامی که عناد متناسب، معتدل و تحت کنترل و درحدی باشد که جنبه بازدارندگی و جبران به خود بگیرد، می تواند یار ما باشد و ما را به انجام کارهای خوب ترغیب نماید.

چه موقع عناد خطرناک است؟

اگر عناد بعنوان یک هدف دربیاید و فرمانده شخصیت انسان شود، دیگر رفتار و احساسات فرد را تصاحب کرده و آنجاست که دشمن و خطرناک است.

بنابراین با تکیه بر اصول اولیه خودشناسی یعنی ” شناخت، قبول و تمرین” می‌توانیم نسبت به تغییر و اصلاح باورهای خود اقدام نماییم.

در حقیقت خودشناسی، مسابقه‌ای است بین شخص با خودش. بدین‌معنا که هرفردی دوست دارد از دیروز خودش بهتر باشد در نتیجه در جهت بهزیستی و رشد و پیشرفت خود تلاش می‌کند و همانطور که می‌دانیم علاوه بر خصوصیات روحی و روانی و تربیتی افراد، سه عامل تکرار، تدریج و تداوم در انجام تمرینات خوب خودشناسی کاربردی و مفید خواهند بود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *